
توسط
انتشارات تیرگاندر
مترجم: سمانه توسلی*
صنعت سینما به عنوان هنر هفتم، دریچهای مناسب برای شناخت مختصات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جوامع است. از همین رو آشنایی با سینمای غنی ایران از وجه تاریخی، محتوایی و زیباییشناسی به مردم سایر کشورها و ایرانیان مهاجر نسل اول و دوم میتواند فرصتی مناسب برای تعامل فرهنگی و باز شدن افقها به سوی پیچیدگیهای جامعه ایرانی در صد سال اخیر باشد. نمایش سری فیلمهای ایرانی با عنوان «الف مثل ایران» در شهر تورنتو، واکنشهای بسیاری در بین منتقدان و علاقهمندان در پی داشت. در همین راستا مسوول ارشد جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو و فرایبورگ در گفت و گو با مجله تیرگان از اهداف، کاستیها و برنامههای آینده، به خصوص نگاهشان به سینما و جامعه سینمایی ایران گفتهاند. با سپاس از امیر گنجوی و هومن رضوی، دو عضو فعال گروه سینمایی «نه ما نه سینما» که در تهیه این گفت و گو رسانه تیرگان را یاری دادند.
ممکن است روند انتخاب فیلم و این که چرا این گروه خاص فیلم مورد توجه قرار گرفت را توضیح دهید؟
تیری ژوبین، کارگردان هنری٬ جشنواره بینالمللی فیلم فرایبورگ: اول از همه انگیزهاش اصلا به خاطر منافع مالی به وجود نیامد٬ چه برای جشنواره بینالمللی فیلم فرایبورگ و چه برای خودم٬ بلکه از علاقه شدیدم و همچنین محرومیتم از سینما و فرهنگ ایران سرچشمه گرفت. علاقه شدید٬ چون بیعلاقه گی نسبت به چنین سینمایی به وضوح برای هر عشق فیلمی غیرممکن است و محرومیت٬ چون هر سال که با دوستان ایرانی بیشتری گفتگو میکردم؛ -به خصوص کارگردانها– چهرههاشان را میدیدم که چه طور موقع صحبت درباره فیلمهایی که کاملا برایم ناشناخته بود هیجانزده میشدند. به خودم گفتم کی بهتر از فیلمسازهای ایرانی میتواند دو یا سه تا از تاثیرگذارترین فیلمهایی که تا به حال در کشورشان ساخته شده را به من معرفی کند؟ به همین سادگی. اما برای عملی شدن مشکلات زیادی داشتم. در نهایت کارگردانان ایرانی این مجموعه را انتخاب کردند. من برای هر کارگردان ایرانی که توانستم نامه نوشتم٬ اصلا مهم نبود که داخل کشورشان هستند یا خارج. چهارده فیلمساز قبول کردند که یکی٬ دو سه تا از فیلمهای مورد علاقهشان را معرفی کنند. این طور به نظرم آمد که همین حالاش هم چهارده تا فیلم فهرست قابل توجهیست. آنها بیست و هفت عنوان را معرفی کردند٬ این الآن موفقیت بسیار بزرگیست که به کمک فرایبورگ٬ ادینبورگ و الان هم در تورنتو موفق شدهایم که بیست و یکی از این فیلمها را دوباره زنده کنیم. به لیست که نگاه کنید «جنوب شهر» (۱۳۳۷) فرخ غفاری٬ «سه قاپ» (۱۳۵۰) زکریا هاشمی٬ «چشمه» (۱۳۵۰) آربی آوانسیان٬ «تنگنا» (۱۳۵۲) امیرنادری٬ «کندو» (۱۳۵۴) فریدون گله٬ «نفس عمیق» (۱۳۸۱) پرویز شهبازی هنوز هم باز مورد توجه قرار میگیرند. آرزویم این است که بعد از خانه فیلم جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو سازمانهای دیگر هم این «تاریخ سینمای ایران از نگاه سازندگانش» را مورد توجه قرار دهند٬ برای این فیلمها پوستر تهیه کنند و حتا بعضی فیلمسازها را به فهرست اضافه کنند.
سینمای واقعگرای اجتماعی ایران شهرت زیاد و طرفداران پر و پا قرصی برای فیلمسازان ایرانی به همراه داشته که مدام با موانع سیاسی و مذهبی در روند تولید فیلمشان روبرو بودهاند. تا چه اندازه فکر میکنید برنامههایی مثل «الف مثل ایران» این محدودیتها و موانع موجود در صحنههای هنری ایران را بازتاب دهد؟
برد دین، مدیر ارشد جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو: بدون شک سینمای ایران از خیلی پیشترها با محدودیتها و موانعی مواجه بوده٬ هرچند این مجموعه نشان میدهد که چقدر کم روی کیفیت فیلمهای تولید شده تاثیر گذاشته. امیر نادری خطاب به یکی از پرسشهایی که از او پرسیده شد، میگوید که «سانسور در حقیقت وادارش کرده تا فیلمهای بهتری بسازد.»
در کنار سینمای ایران که محدود به مخاطبان غرب شده، فیلمسازان بینالمللی چشمانداز غمانگیزی از ایران را به واسطه کلیشه و ایدئولوژی مسلط نمایش دادهاند. آیا میشود گفت که تلاش «الف مثل ایران» برای نشان دادن سینما و فیلمسازی ایران رویکرد متفاوتی است؟
برد دین: خوبی این مجموعه در این است که به تماشاچیان تصاویر متمایزی از آنچه که احتمالا درباره ایران میدانند میدهد. فیلمهای «الف مثل ایران» همه چیز را نشان میدهند. از تلاش طبقه کارگر در حومه شهر در فیلم «طبیعت بی جان» گرفته تا فیلمی در فضای طبقه متوسط جامعه مثل «جدایی نادر از سیمین.» امیدواریم که مخاطبان ناآشنا با تجسم پربارتری از ایران نسبت به آنچه که در اخبار و فیلمهای هالیوودی میبینند سالنها را ترک کنند. تصور میکنم مخاطبان ایرانی میتوانند اول از همه این شاهکارهای سینمای ایران را روی پرده سینما ببینند٬ برای بعضیها هم اولین بار است که اتفاق میافتد و همچنین میتوانند به عنوان یک جامعه دور هم جمع بشوند و تجربه خوبی کنند که برای خودشان خیلی آشناتر است.
خانه سینمای ایران یا همان اتحادیه اصناف سینمای ایران تنها انجمنیست [در نوع خودش در ایران] که در سالهای اخیر به خاطر نابسامانیهای سیاسی با چالشهای جدی روبرو بوده. برای جلوگیری از گذرا بودن نگاههایی که حالا رو به سمت سینمای ایران باز شده٬ آیا شما برنامهای برای گسترش رابطه جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو با خانه سینمای ایران در آینده دارید؟
برد دین: ما برای این مجموعه با خانه سینمای ایران کار نکردیم اما بنا داریم که فیلمهای ایرانی را هم در محل برگزاری سالانهمان٬ مرکز “TIFF Bell Lightbox” و هم در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو در سپتامبر نمایش بدهیم.
درصد زیادی از فیلمسازان ایرانی از نسلهای مختلف با نگاهها و سبکهای کاملا متفاوت وجه مشترکی را به اشتراک میگذارند؛ مهاجرت. در برنامههایی مثل «الف مثل ایران» آیا شما همکاری با فیلمسازان مهاجر و نمایش آثارشان را پیشبینی کردهاید؟
برد دین: ایران مثل خیلی از کشورهای دیگر جامعه مهاجر بزرگی در سراسر دنیا دارد. فیلمسازان مقیم خارج از ایران میتوانند کارهای بسیار پربارتری بسازند چون میتوانند دو فرهنگ را با هم در گفتگو در نظر بگیرند. ما خیلی خوش شانس بودیم که امیر نادری با دو فیلمش که بیش از سی سال پیش در ایران ساخته حضور داشت. آقای نادری مدت طولانی خارج از ایران زندگی کرده و در ژاپن٬ ایتالیا و آمریکا فیلم ساخته اما اینکه موقع تماشای دوباره فیلمهایش میتوانستید ببینید که هنوز هم چقدر به آنها احساس نزدیکی میکند شگفتانگیز بود.
ایده «الف مثل ایران» از جشنواره بینالمللی فیلم فرایبورگ گرفته شد و حالا هم در تورنتو تحقق یافته، آیا فکر میکنید که این رویداد به عنوان بخشی از برنامههای جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو باز هم اتفاق بیفتد؟
برد دین: ما سابقه طولانی برنامهریزی هم در جشنواره و هم در خانه فیلم (سابقن خانه فیلم انتاریو) داریم، از جمله مرور آثار عباس کیارستمی و اخیرا هم جعفر پناهی. ما همچنان برنامه فیلمهای ایرانی را ادامه خواهیم داد اما تصور میکنم احتمالا راههای مختلفی برای توجه به سینمای ایران مثل همین برنامه که خیلی خاص بود پیدا کنیم.
آیا پیشبینی میکنید که جشنوارهای بینالمللی فیلم شهرهای دیگر هم متاثر از این برنامه این کار را ادامه بدهند؟
تیری ژوبین: امیدواریم. یک خانه فیلم اسکاندیناویایی و یک جای تاریخی در امریکا به نظر میرسد که علاقهمند به این کار باشند. اما ترجیح میدهیم تا زمانی که این سازمانها خودشان تایید نکردند خبر را منتشر نکنیم. بعد از ماهها کار سخت در فرایبورگ٬ متقاعد کردن خیلی از فیلمسازهای ایرانی برای معرفی حتیالامکان سه فیلم مورد علاقهشان٬ توضیح به مقامات ایرانی که این یک کار فرهنگیست تا یک پروژه سیاسی٬ پیدا کردن پوسترهای زیبا و… احساس میکردم که ده ماه خیلی زود گذشت و حیف است اگر فقط برای فرایبورگ داشته باشیمش. این کار میتواند زندگی کند٬ سفر کند٬ رشد کند و درک بهتری از فرهنگ فوقالعاده فارسی به همراه داشته باشد. اما کدام سازمان میتواند به نمایش سری دوم آن هم در صنعت فیلمی علاقهمند باشد که به نظر در آن انحصار فکرشان را مشغول کرده؟ مگر شور و علاقه محض و عشق-فیلمهای واقعی. آن هم در چند سازمان غیرمعمول و آزاد! اولش «کریس فوجی وارا» در جشنواره بینالمللی فیلم ادینبورگ تا حدی ایران را مورد توجه قرار داد و روی سینمای قبل انقلاب ۱۳۵۷ تمرکز کرد و بعد طی ملاقاتی با برد دین، خانه فیلم تورنتو تصمیم گرفت آن برنامه را همان طور که در فرایبورگ برگزار شده بود، در تورنتو نیز نمایش دهد. “تاریخ سینمای ایران ار نگاه سازندگانش”حالا به لطف برد دین و خانه فیلم تورنتو یک چیز زنده است. این برنامه تغییر کرده: مهمانان نسبت به فرایبورگ فرق کردند٬ امیر نادری حضور داشت و در حالی که بعضی فیلمها که امکان نمایش در فرایبورگ و ادینبورگ را داشتند، متاسفانه نشد در تورنتو نمایش پیدا کنند (خانه سیاه است٬ خشت و آینه). بعضی هم دوباره احیا شدند مثل حاجی آقا آکتور سینما، یک اتفاق ساده، باغ سنگی و آب، باد، خاک. این یکی از اهداف، یعنی مرور آثار گذشته بود و باید به برد دین تبریک بگوییم چون میدانم خیلی تلاش کرد تا پوسترهای قابل نمایشی برای این شاهکارها پیدا کند.
جعفر پناهی “تاکسی” (۱۳۹۳) را علیرغم شرایط سخت برای رساندن پیامش به دوستداران سینمای ایران تولید کرد. پیام جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو برای فیلمسازان ایرانی چیست؟
برد دین: برای نشان دادن حقیقت وجودتان به هر وسیلهای که میتوانید به فیلم ساختن ادامه دهید. فکر میکنم آقای پناهی خیلی عالی نشان دادند که میزان بودجه مهم نیست، بلکه بزرگی ایده مهم است.
در آخر میخواهم بپرسم که فکر میکنید هدف اصلی این مجموعه چه باشد؟ آیا بیشتر برای معرفی بخشی از سینمای ایران به کاناداییهاست یا نشان دادن درک عمیقتر جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو از سینمای جهان؟
هدف ما از این مجموعه این بود که فیلمها را آنجوری که باید دیده میشدند برای نمایش روی پرده سینما بیاوریم. دیدن ایرانیهای زیادی که برای دوباره دیدن فیلمهایی میآمدند که بخش مهمی از زندگیشان شده، هیجان انگیز بود. از طرف دیگر هم به همان اندازه دیدن قشر مختلفی از مخاطبان غیر ایرانی که این شاهکارها را برای اولین بار تماشا میکردند تجربهای باارزش بود.
*درباره مترجم: «سمانه هستم، توسلى. متولد هزار و سيصد و پنجاه و شش، صادره از لاهيجان. سال هشتاد و هشت ارشد مترجمى زبان انگليسى را از دانشگاه آزاد تهران مركز گرفتم و شدم مترجم. تا به الان دو رمان از انگليسى به فارسى ترجمه كردهام كه در ايران به چاپ رسيدهاند و حالا بعد مهاجرتم به كانادا با تيرگان همكارى مىكنم.»
مشترک شوید