آنچه هنر امروز ایران را متمایز میکند به عقیده نگارنده اين متن نه جریان ممیزی حاکم بر آن که پويايی آن است. در چند دهه اخیر، هنر ایران با سرعتی فزاینده در حال شکوفایی در نمایشها و بازارهای هنری معتبر جهانی بوده. این امر نه فقط به خلاقیت هنرمندان برجسته ایرانی در داخل کشور وابسته است، که هنرمندان شاخص ایرانیِ مقیم کشورهای دیگر هم به همان اندازه در این شکوفایی سهیم هستند. نکته قابل تامل در این رابطه، نوعی یک دستی موضوعی است که همه آثار ایرانی را از غیر ایرانی جدا میکند. هر چند که این مطلب را نمیتوان در نگاهی گذرا و سطحی موشکافی کرد. اما با وجود تمام گستردگی و شیوههای متفاوت بیانی، نوعی تجربه مشترک در این آثار، آنها را به هم مربوط میسازد. پرداختن به این موضوع مستلزم نگاهی موشكافانه به آنچه در هنر امروز ایرانی موجودیت یافته میباشد.
سؤالى رايج در اين رابطه هرازگاهى از جانب نقادان و هنرمندان معاصر طرح مىشود و هر بار پاسخها كاملتر از قبل بيان مىشوند. این که آیا جهانیسازی هنرمند ایرانی را تهدید میکند؟ آیا آنچه این هنرها را یکدست جلوه مىدهد نوعی بلوغ مشترک در درون جامعه هنرىست؟ یا در حقيقت نگاه انتخابگر بیگانه؟ هر چند در نقدها و آثار هنرى قابل توجهى به پاسخ به اين سوالات پرداخته شده، اما اين مساله همچنان پاسخهاى دقيقتر و تحليلهاى بيشترى را مىطلبد. آنچه مهم است اينكه هنر امروز ايران چه از جانب هنرمندان خلاق و فعال داخل ايران و چه از جانب هنرمندان ايرانى مقيم ممالک ديگر، وزنهاى سنگين است كه نمىتوان آن را ناديده گرفت. اين سنگينى نه بر وزنه موقعيت اگزوتيک سياسى-اجتماعى خاص منطقه، كه به درستى بر وزنه پويايى، قدرت بيانگرى و خلاقيت آگاهانه هنرمندان در بيان موضوعات مرتبط قرار دارد.
يكى از پيچيدهترين برخوردهايى كه مىتوان با هنر معاصر ايران كرد، پرداختن به شيوههاى متفاوت بيانى در هنرمندان فعال در داخل ايران و هنرمندان فعال ايرانى مقيم اروپا و آمريكا است. اگرچه پیشتر اشاره شد كه نوعى نگاه مشترک فضاى هنر معاصر ايران را متمايز مىكند، اما طبعاً هنرمندها در برخورد با آثار هنریشان شيوههاى شخصى و مختص خودشان را دارند كه هر يک را از ديگرى متمايز مىگرداند. به بيان ديگر اين تفاوت مقولهاى درونىتر و آن تشابه مقولهاى اجتماعىتر و عينىتر را در بر مىگيرند.
به عنوان مثال در برخورد با مسائل اجتماعى روز، عموماً در آثار هنرمندان داخل ايران بيانى رمزگونه تر، خلوتتر و تنهاتر را مىبينيم [اين حس تنهايى و فرديت حتى در آثارِ پر از فيگور موج مى زند.] نوعى فردگرايى مطلق در تكيه بر نمايش فضای خصوصى. اين در حالىست كه هنرمندان مقيم خارج از ايران همان موضوعها را در غالبى علنىتر و اجتماعىتر و در فضاها و تركيببندىهاى به مراتب پر سر و صدا تر به تصوير مىكشند.
آنچه به طور مشترک در آثار هنرمندان ايرانى در داخل و يا مقيم خارج از ايران به چشم مىخورد اين است كه جملگى نسبت به ايدهآليسم با ديده شک و ترديد مىنگرند. بر اساس تحليلى كه عباس دانشورى در مقاله خود تحت عنوان «تحولات تكان دهنده در دو سوى مرزهاى سياسى در هنر ايران: قافيه بندى دانش، دانستن و هويت»(1) ارائه مىدهد، مىتوان اين نكته را در مقايسه هنر معاصر در قبل و بعد از انقلاب مورد بررسى قرار داد. او در مقاله خود چنين مینويسد: «نسل جديد هنرمندهاى امروز ايرانى، كه بيشتر آنها متولدين دهههاى ١٩٦٠، ١٩٧٠ و حتى شمارى از آنها نيز متولدين دهه١٩٨٠(دهه هاى١٣٥٠،١٣٤٠و ١٣٦٠) مىباشند اغلب زندگى هنريشان در دوران بعد از انقلاب شكل گرفته. يعنى از ١٩٧٩ (١٣٥٧) تا كنون. تفاوت ديدگاه هنرمندان در اين دو زمان مربوط به دو سياست متفاوت – پهلوى و انقلاب اسلامى- بسيار چشمگير است. به اين ترتيب كه هنرمندان فعال در دوره قبل بسيار قطعيتپذير و مطلقگرا بودند حال آنكه هنرمندان فعال در دوران بعدى اين قاطعيت و مطلقگرايى را از ديدگاهى بر هم مىريزند كه ريشه در ارزشها و هويتهاى فردى و گروهى دارد. نسل جديدتر برخلاف نسل قديمتر، بر شک و ترديد و حتى عدم باور خود نسبت به صحت رويدادهاى تاريخى و هويت هاى فرهنگى گره خورده با فرديت دامن مىزند(2).»
با تاكيد بر اين تحليل مىتوان گفت شکگرايى و مطلق گريزى، فصل مشتركى است كه با وجود تمام نگرشها و شيوههاى برخوردى متفاوت در تک تک هنرمندان، بر بدنه هنر معاصر ايران سايه گسترده.
به طور خلاصه مىتوان به اين نكته با قطعيت اشاره كرد كه هنر معاصر ايران درخشش چشمگيرى در رويدادهاى معاصر هنرى جهان يافته. بخش اعظمى از بزرگترين بازار هنر خاورميانه در حال حاضر از هنر معاصر ايران تغذيه مىكند. در جشنوارهها و بىينالهاى معتبر جهانى حضور هنرمندان ايرانى چشمگير است. و مهمتر از همه با وجود پراكندگى جغرافيايى هنرمندان فعال در داخل و خارج از ايران، هنرهاى تجسمى ما از پويايى و توانمندى آگاهانهاى برخوردار است كه همه اينها را مىتوان نقطه آغازين جنبش هنرى معاصر ايران برشمرد.
1 Seismic shifts across political zones in contemporary Iranian art: the poetics of knowledge, knowing and identity. Abbas Daneshvari
2 Performing The Iranian State, visual culture and representations of Iranian identity – edited by Staci Gem Scheiwiller – Anthem press – London, New York, Delhi – 2013 – page 102
مشترک شوید
ڕۆماننووسی کورد کارەکتەریکی تراژیک

