با ما ارتباط برقرار کن
نقش زنان در خلق شادی اساطیری ایران

جشن و شادی

نقش اساطیری زنان در خلق شادی

در تاریخ اساطیری ایران، نخستین آفریده مادی، آسمان است که «اورمزد» به یاری او شادی را می‌آفریند. حضور یک زن نمادین در آسمان (زهره) که در ادب فارسی مظهر شادی و طرب است، این باور را در ذهن متبادر می‌کند که میان مظاهر طبیعت، زن و شادی پیوندی وجود داشته است. به علاوه ایرانیان، زمین را یکی از امشاسپندان مقدس می‌دانند که با ویژگی تانیث خلق شده و در واقع حکم دختر اهورامزدا را دارد. با اندکی تحقیق و تامل می‌توان برگزاری جشن‌ها و آیین‌های خاص زمین را به نوعی احترام به این مادر اساطیری در فرهنگ ایرانیان باستان دانست که همواره بن‌مایه خلاقیت‌های ادبی داستان‌ها و اشعار و جان‌مایه نقاشی‌ها و هنروری‌های ایرانیان بوده است. در مراسم سال نو -که آغاز طبیعت است- خدابانوی زمین به همه چیز زندگی می‌دهد و مردم را برای برگزاری مراسم سرور همگانی آماده می‌کند. لذا قدرت زایش و باروری زمین و وجود ایزد بانوانی با مظاهر قدرت، حاصلخیزی، باروری، عشق و شادی تحت نام‌های خاص در اساطیر جوامع کهن این پیوند را مستحکم تر می‌کند.

بررسی رفتارهای آیینی هر فرهنگ، بنیاد و حقیقت کلی آن فرهنگ را معرفی می‌کند. در واقع جستجو برای یافتن هویت فرهنگ هر قوم یکی از مشغله‌های پژوهشگران عصر حاضر است. از اواسط قرن نوزدهم متخصصین فرهنگ مردم (فولکلور) متوجه مشابهت‌های فراوانی میان اساطیر متعلق به زمان‌ها و محیط‌هایی کاملا مختلف و متنوع شدند. از طریق اسطوره‌ها می‌توان به نموداری از تکامل انسان‌ها دست یافت که در طول تاریخ دست‌خوش تغییر و تحولات شده است. برآیند این مطالعات فرهنگی بیانگر آن است که زنان بخش مهمی از بدنه اسطوره‌های هر قوم را تشکیل می‌دهند و در طول تاریخ با افت و خیزهای اجتماعی فراوانی روبرو بوده‌اند. پیکرک‌های زنانه‌ای که متعلق به خدابانوان بوده و در معرفی نقش، وظایف و توانمندی‌های زنان در طول تاریخ -مخصوصا تاریخ اساطیری- در فرهنگ و هنر هر قومی تجلی یافته گویای این روند تاریخی هستند. از این رو خلق شادی توسط زنان در تفکر ایران باستان اهمیت فراوانی در زیربنای روان اجتماعی داشته است. در این مقاله به بررسی جایگاه شادی در اسطوره‌های ملل کهن و نیز نقش زنان در خلق و پرورش این پدیده پرداخته شده است. هدف این نوشته در واقع نشان دادن تاثیر نقش زنان در ساختار روانی اجتماع با مبنا قرار دادن اصل «شادی» است. این نوشته همچنین سیر تحول اندیشه انسان‌ها در جوامع مختلف و به ویژه ایرانیان با تکیه بر عنصر اسطوره‌ای «زن» را مورد بررسی قرار می‌دهد.

ملل و اقوام مختلف جهان دارای مجموعه‌ای از اساطیر بوده و هستند که مطالعه آن گذشته از جذابیت داستان‌ها، نمایانگر سیر تحول اندیشه انسانی است. تاثیر اساطیر در زندگی ما به حدی‌ست که روان شناسان پیرو مکتب یونگ کهن الگوهای اساطیری را مشخص کننده رفتار فرد می‌دانند و معتقدند که برای نفوذ و شناخت ناخودآگاه جمعی و فردی باید اساطیری را مد نظر قرار داد که در ذهن آن فرد یا جمع ساری و جاری و در حال تعامل است. پس شناخت اساطیر، علاوه بر سیر تحول اندیشه انسانی، برای درک و شناخت انسان کنونی و الگوهای فکری و رفتاری او ضروری است. سعی در شناخت بهتر اساطیر، تنها خواندن مجموعه‌ای از داستان‌های زیبا نیست، بلکه روشی‌ست برای تحقیق و شناخت عمیق‌تری از محتوای درونی اندیشه بشری که در قالب داستان و قصه رخ می‌نمایاند. زن و نقش او به عنوان بخشی از پیکره اساطیر در طی هزاره‌های تاریخ در حال دگرگونی و تغییر بوده است. این نوشته تلاش دارد تا با معرفی برخی از خدابانوان اساطیری  به نقش آنان در آفرینش و خلق شادی اشاره‌ای کوتاه نماید. در واقع اگرچه مقام اجتماعی زن در طول تاریخ گاه در اوج و گاه در حضیض بوده اما آنچه مسلم است این است که زن همواره در آفرینش شادی و آرامش نقشی غیر قابل انکار و نیز تغییر ناپذیر داشته است.

موضوع بحث، پیدایش باورها و اعتقادات ملل کهن نسبت به مادر خدایان  و جستجوی رفتارهای آیینی مربوط به آنان در قلمرو شادی است. برای دست یافتن به این بررسی نخست باید افق‌های گسترده‌تری را مد نظر قرار داد که از جمله پرداختن به باورهای دولت‌های صاحب تمدن غیر از ایران در گستره تاریخ اساطیری است. طرح این سوال که «به چه دلیل زنان در برهه‌ای خاص از زمان نسبت به مردان صدر نشین  بوده‌اند؟» باعث انجام پژوهش‌هایی در خصوص جایگاه زنان در جوامع مختلف بوده است. در این مقاله تلاش شده به این سوالات پاسخ داده شود: جایگاه خدابانوان در اسطوره‌های ملل کهن و نقش آنان در بقای جامعه چه بوده است؟ خدابانوان در خلق شادی چه نقشی داشته‌اند؟ در مبحث اسطوره‌شناسی ایران زنان چه ویژگی‌هایی داشته‌اند؟

زنان بیشتر از جنبه داشتن احساسات و عواطف مادرانه و نقش آن‌ها در سپهر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موضوع اکثر پژوهش ها بوده اند. از سویی توجه به آیین‌ها و مراسم اساطیری که از دیرباز در میان جوامع مختلف رایج بوده نیز مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است. با این حال پرداختن به اصل شادی و مراسم آیینی مربوط به آن و نقش آفرینی زنان در این خصوص کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. در فولکلور مردم ایران تمامی آداب و رسوم شادی بخش بدون حضور و نقش زن و مادر ناقص و تهی از معناست . در ساختار شناسی قصه‌های مردمی و نیز در افسانه‌ها  نقش زنان در ایجاد فضایی شاد مهمترین کارکرد را به خود اختصاص داده است. این نقش از دیرباز در اسطوره‌ها نیز وجود داشته و حضور ایزد بانوان با کارکردهایی چون بخشندگی، پاکی، شادی، زیبایی، دانایی در اساطیر ناشی از این تفکر باستانی‌ست و نشان می‌دهد ماهیت وجودی زن با این عناصر پیوندی نا گسستنی داشته و دارد.

درتفکر ایرانیان باستان خلق شادی به عنوان یکی از مظاهر خلقت مینوی از اهمیت فراوانی برخوردار است. در سنگ‌نبشته نقش رجب از زبان داریوش آمده است: «بغ بزرگ است اهورامزدا که این بوم را بداد، که مردم را بداد، که مردم را شادی بداد ( بهار، 49:1372).»طبق اسطوره زندگی زرتشت «یکی از معجزات این پیامبر آن بوده که موقع زادن خندید (آموزگار، 1370:42).» در گزیده‌های زادسپرم علت خنده زردشت چنین توجیه شده که در هنگام تولد او اهریمن، سپاهی از دیوان را برای نابودی اش فرستاد و ایزدان به کمک فره به مقابله با دیوان پرداختند. اهریمن که خود را در حال شکست دید، دیو «اکومن» (اندیشه بد) را گسیل کرد و اورمزد به مقابله او بهمن (اندیشه نیک) را فرستاد. بهمن در اندیشه زرتشت در آمد و با آن درآمیخت و چون بهمن مینوی شادی آفرین است، زرتشت هنگام تولد خندید.

بر اساس اسطوره‌های خلقت در ایران باستان اورمزد در شش مرحله آفرینش را به وجود آورد. نخستین آفریده مادی آسمان است که اورمزد به یاری او شادی را آفرید و پس از آن زمین، آب، گیاه، حیوان و انسان را آفرید. آسمان در اندیشه ایرانیان باستان «همچون جنگجوی دلیری ‌ست که در برابر حمله اهریمن ایستاده است (آموزگار، 3:1374).» لذا می‌توان او را مظهر قدرت و مردانگی به شمار آورد. زمین که در مرحله بعد آفریده شد، امشاسپندی مقدس است که با ویژگی تانیث خلق گردیده و در واقع حکم دختر اهورامزدا را دارد. باروری، زایش، رویش، بردباری و آرامش از ویژگی‌هایی است که برای زمین در نظر گرفته شده است. بنابراین در تصور مردمان عصر کشاورزی، زن همزاد زمین است. برگزاری جشن‌ها و آیین‎های خاص با محورت زمین را می‌توان در پیوندهای فرهنگی مردمان بومی کانادا و مطالعات فرهنگی مردم ایران مشاهده کرد که به نوعی احترام به زمین به مثابه مادر اساطیری یا «مادر کبیر» است. این دیدگاه در روابط قدرت و انگیزش احساسات ملی‌گرایانه بسیار مورد انتقاد مطالعات زنان قرار دارد. انتقادها از آن است که بخش اعظم تاریخ و ادبیات اساطیری ملت‌ها با خوانش‌های مردسالارانه با محوریت زمین به جایگاه زنان نگریسته و به جای ارج نهادن به زنان در موقعیت‌های تاثیرگزار اجتماعی، از جایگاه آنان برای برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه، جنگ‌طلبانه و عموما مردسالارانه بهره برده‌اند. با این حال در مراسم سال نو که آغاز طبیعت است، آنچنان که در فرهنگ اساطیری آمده، این خدابانوی زمین است که به همه چیز زندگی و حیات می‌بخشد و مردم را برای برگزاری مراسم سرور همگانی آماده می‌کند. به همین دلیل  قدرت زایش و باروری زمین و وجود ایزد بانوانی با مظاهر قدرت، حاصلخیزی، باروری، عشق و شادی تحت نام‌های خاص در اساطیر جوامع کهن این پیوند را مستحکم‌تر می‌کند.

در باور جوامع کهن «جامعه کشاورزی زایش را تقویت می‌کند و زایندگان (مادران) که خوراک دهندگان نیز هستند مورد ستایشند. زنان همانگونه که خود می‌زایند زمین را نیز بارور می‌کنند. زن مادر انسان و مادر زمین است. او مادر کبیر است. چشمه زندگی در سینه‌های او جاری‌ست . پس آب‌های شیرین و رودهای پهناور نیز در اختیار اوست. شیر مادر انسان را تغذیه می‌کند و آب شیرین، زمین را. از درون هردو زندگی جدید آغاز می‌شود که پر برکت است ( لاهیجی/کار، 50:1371).»
برکتی که از حضور زمین در آفرینش ناشی می‌شد، زمینه شادمانی را نیز فراهم می‌کرد . زیرا پرستش ایزد بانوان در عهد باستان یک اصل پذیرفته شده به شمار می‌رود و برگزاری جشن‌ها و آیین‌های خاص زمین به نوعی احترام به این مادر اساطیری یا مادر کبیر است. در مراسم سال نو که آغاز زندگی جدید طبیعت است این خدا بانوی زمین است که به همه زندگی می‌دهد و مردم را برای برگزاری مراسم سرور همگانی آماده می‌کند.

در تقویم ایرانیان باستان هر روز نامی داشته است. دوازده روز از سی روز ماه، هم نام با ماه های دوازده‌گانه بوده است و اگر یکی از این روزها با نام ماه خود یکی می‌شد مردم آن روز را به جشن و شادی می‌پرداخته‌اند و در واقع در هر ماه یک روز به جشن و شادی اختصاص داده می‌شده است که بعضی از این جشن‌ها به افتخار خدا بانوان برگزار می شد. از جمله آن‌ها می توان به «سپندارمذ روز» ، «امرداد روز» و «آبانگان» اشاره کرد. جشن «سپندارمذ روز» در اسفند ماه برگزار می‌شده و به عید زنان یا مزدگیران معروف بود و تا روزگار ابوریحان در اصفهان و ری هنوز بر جای بوده است. به گفته ابوریحان «این عید به زنان اخصاص داشت و چون زنان بر شوهران خود مسلط بوده‌اند و از آنها آرزو می‌خواستند و هدیه می‌گرفتند به مرد گیران یا مزدگیران شهرت یافته است ( بیرونی، 130:1371).»

جشن آبانگان نیز در آبان روز (دهم آبان) برگزار می‌شده یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایرانیان باستان بوده که به آناهیتا ایزد بانوی آب تعلق داشته است. «آبان یشت» یکی از مهم‌ترین یشت‌های اوستاست که به ستایش عنصر آب پرداخته می‌شود و مندرجات آن شامل دو بخش است: قسمتی در مدح و توصیف «ناهید» فرشته آب است و قسمتی از آن در ذکر پادشاهان و پهلوانانی‌ست که برای ناهید قربانی کرده‌اند. اهمیت آب در نزد ایرانیان باستان به گونه‌ای بوده است که مردم برای آن آوازهای شادی‌آفرین می‌خوانده و مراسم دسته جمعی انجام می‌داده‌اند وآن را برای زندگی‌شان منشا خیر و برکت و شادی می‌دانسته‌اند، او را سپاس می‌گفته‌اند و آیین‌هایی را بر خود واجب می‌کرده‌اند

.
«آفریجگان» نیز یکی دیگر از جشن‌هایی است که ایرانیان در تقدس الهه آب برپا می‌کرده‌اند. این جشن که در بیشتر مدارک به «آفریجگان اصفهان» مشهور است، جشنی‌ست که در روز سی‌ام بهمن ماه برگزار می‌شده است و به نام‌های «آب ریزگان» و «آب پاشان» نیز معروف بوده است. جشن مذکور تا قرن یازده هجری قمری در اصفهان رایج بوده و طبق گفته مولف عالم آرای عباسی، شاه عباس کبیر این جشن را در بیست و سومین سال جلوس خود در چهار باغ برپا می‌کرده است ( ترکمان، 788:1389).»

بیرونی و گردیزی، از مورخان برجسته ایرانی زمان پیدایش این جشن را به دوران فیروز، جد انوشیروان و علت آن را بارش باران پس از چندین سال خشکسالی ذکر کرده‌اند که در پی تضرع فیروزشاه به درگاه خداوند باران بارید و فیروز در بیابان فارس در محلی که امروز «کام فیروز» نامیده می‌شود، این جشن را برپا کرده بود. اما محمدجعفر یا حقی، پژوهشگر معاصر زبان و ادبیات فارسی معتقد است که این «جشن بر خلاف آنچه بیرونی و گردیزی آورده‌اند بسیار قدیمی‌تر بوده و در واقع این جشن با «آب تیرگان» که در اصل به ستایش و نیایش آب به عنوان مهم‌ترین و بزرگترین عنصر هستی و مادر و شالوده آفرینش و زندگی و باروری بوده است پرداخته می‌شده و سابقه آن در ایران به چند هزار سال قبل از میلاد مسیح و به روایتی به زمان منوچهر می‌رسد (یاحقی، 50 : 1375).»

در میان امشاسپندان سه امشاسپند سپندارمذ، امرداد و خرداد مونث هستند. سپندارمذ فرشته موکل بر زمین، امرداد فرشته موکل بر گیاه و خرداد فرشته موکل بر آب است. با اندکی دقت می‌توان به این نتیجه رسید که اکثر جشن‌های ایران باستان در تقدس این سه عنصر بوده است. جشن مردادگان که به نام «جشن نیلوفر» نیز شهرت داشته است از دیگر جشن‌هایی بوده که در هفتم امردادماه برگزار می‌شده و روزی خجسته و مبارک به شمار می‌رفته است.

جشن مهم دیگری که تا امروز نیز توسط ایرانیان با شکوه و تقدس خاصی برگزار می‌شود «یلدا» است. در واقع این روز، روز تولد میترا یا الهه مهر بوده است. ایرانیان این روز را با تلفظ سریانی‌اش «یلدا» می‌نامیدند. این آیین بعدها به عنوان یک روز مقدس با آیین مهری به اروپا رفت. یلدا طولانی‌ترین شب سال است که پس از آن آفتاب از برج قوس به برج جدی تحویل می‌شود و روزها اندک اندک بلند می‌گردد. «ایرانیان در این شب تا زمان بازآمدن خورشید به دور آتش شادی می‌کردند و خوان می‌گستردند و مِیزَد نثار می‌کردند که بازمانده این مراسم هنوز برجاست. در ادب فارسی شعرا زلف یار را از حیث سیاهی و بلندی به شب یلدا تشبیه کرده‌اند (یاحقی، 1375 : 465).»

جشن نوروز نیز که بزرگترین و با شکوهترین اعیاد ایرانیان به شمار می‌رود، ارتباط بسیار نزدیک و مستقیمی با زمین، مادر کبیر طبیعت دارد. در واقع خدا بانوی زمین است که شادی همگانی مردم را باعث می‌شود و موجبات تفریح و نشاط مردم در دامن طبیعت را فراهم می‌آورد. تجدید و تکرار آیینی این جشن‌ها در دوره‌های تاریخی مختلف گواه ارزش والای شادی و تفریح در تفکر و اندیشه ایرانیان باستان بوده است. مراسم خاصی که در نوروز اجرا می‌شود نیز هرکدام به نوبه خود دارای اهمیتی خاص است. همه این مراسم، مراسمی شاد و مقدس و زیبا هستند. سنت پاکیزه خانه‌تکانی، برافروختن آتش به نشانه قداست آتش در نزد ایرانیان، پوشیدن لباس‌های زیبا و پاکیزه و نو، چیدن سفره هفت سین و اعتقاد به قداست عدد هفت، کاشتن سبزی و هفت نوع از غلات (که در ایران قدیم میان مردم مرسوم بود هرکدام از این غلات که بهتر می‌رویید نشانه وفور آن نوع غله در طول سال بود)، دید و بازدیدهای نوروزی، عیدی دادن، بازگشت به طبیعت، یاد کردن ارواح درگذشتگان و اجرای ده‌ها رسم خوب و پسندیده از پیامدهای دیگر این ایام است که عموما توسط بانوان انجام می‌گیرد. با بررسی برخی از این افسانه‌ها و اسطوره‌های کهن در ایران و سایر ملل جهان می‌توان زن را به عنوان نمادی برای شادی در نظر گرفت.

حضور یک زن نمادین در آسمان (زهره) که مظهر شادی و طرب است، این باور را در ذهن متبادر می‌کند که میان مظاهر طبیعت، زن و شادی پیوندی وجود داشته است. ابوریحان بیرونی در التفهیم رابطه زهره با آب، سپیدی، رویش، طرب و شادی را انکارناپذیر می‌داند و زهره را که سعد اصغر نامیده می‌شود با ویژگی‌های تانیث، حسن وجه و طرب معرفی می‌کند و او را کوکب اهل طرب و ستاره مخصوص زنان و اهل لهو وشادی می‌داند. ابوریحان زهره را چنین توصیف می‌کند: «زنی است نشسته بر اشتر و در پیشش بربط است و همی زند ( بیرونی، 389 : 1371).» به همین دلیل زهره را ایزد موسیقی و سرپرست رامشگران و خنیاگران می‌شمرده‌اند و کارها و صفات نوازندگان را مظهر جلوه‌ای از صفات بی‌شمار او می‌دانسته‌اند:


خیز ای مطرب و بخوان غزلی/ هین که زهره رباب می‌آرد ( عطار)
زهره خنیاگریت گر نکند/ تا ابد سور زهره ماتم باد ( انوری)
طالعش گر زهره باشد در طلب/ میل کلی دارد و عشق و طرب ( مولوی)
آری چو ماه و زهره به یک جا قرین کنند/ عیش و نشاط و شادی و لهو اقتضا کنند (مسعود سعد)

در علم نجوم تیر یا عطارد، نر و زهره و ماه، ماده معرفی می‌شوند. بنا بر کتب نجومی روز آدینه به زهره اختصاص دارد و به همین دلیل در شعر فارسی این روز، شادی‌آور و طرب‌انگیز شمرده شده است. عزیزالدین نسفی از عرفای فارسی‌نویس برجسته سدهٔ هفتم هجری نیز معتقد است که هنگام تطبیق اعضای  آدمی بر اجرام و فلک «گرده ، آسمان سوم است و نمودار فلک زهره است. از جهت آن که زهره گرده عالم کبیر است و در این فلک ملائکه بسیارند و ملکی که موکل است بر نشاط و فرج و شهوت، سور این ملائکه است ( عزیز الدین نسفی ، ص 147).» همچنین بت «عزی» در جاهلیت را به زهره منسوب دانسته‌اند و بت ابوالهول را صورت زهره دانسته‌اند که در آن انواع آلات لهو و لعب تعبیه شده است. در منابع تورات، زهره با نام  «عشتاروت» و ملکه آسمان‌ها معرفی شده است. نام دیگر زهره «ناهید» به معنی پاک و آب توانای بی‌آلایش است. مورخین یونانی ناهید را که «آناهیت» نیز خوانده می‌شد با «آرتیمس» الهه عصمت وعفت یونانی یکی می‌دانسته‌اند و مورخین رم و بیزانس او را «دیانا» می‌نامیدند. ستایش ناهید در ایران باستان رایج بوده و ایرانیان به ایجاد معابد خاص وی اهتمام فراوانی داشته‌اند .این معابد اغلب در کنار رودهای پرآب بنا می‌شده است.

پژوهشگران علم فولکلور نیز بر این باورند که مردمی که در مناطق بی‌آب یا کم آب زندگی می‌کنند بیشتر دچار افسردگی و خمودی می‌شوند و در ادب عامیانه نیز ضرب المثل «هرجا آب است آبادی هم هست»، ناشی از همین باور است. لذا حضور زن و نقش او در آبادانی بنای خانواده کاملا با این عقیده کاملا مطابقت می‌کند. در قرآن کریم نیز آیه «و جعلنا من الماء کل شی حی ( از آب هر چیزی را زنده گرداندیم ) تاکیدی بر این مدعا می تواند باشد.»
یکی دیگر از جنبه‌های بارز شادی و خوشی که در اندیشه مردم جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است «بهشت» است. بهشت مظهر آرامش، شادکامی، تفریح و خوشی است:

جنت خلد و خور و خواب و سرود/ جنت عاشق تماشای وجود ( اقبال)
جنت نقد است اینجا ، عیش و عشرت تازه کن/ زانکه در جنت خدا بر بنده ننویسد گناه ( حافظ)

بودن بهشت را غیر قابل انکار می‌کند. در افسانه‌های ملل کهن نیز شادی با عنصر زنانه ارتباطی تنگاتنگ دارد. در واقع این زن است که یا شادی را می‌آفریند و یا به پرورش آن می‌پردازد. پیدایش باورها و اعتقادات ملل کهن نسبت به «مادر خدایان » و جستجوی رفتارهای آیینی مربوط به آنان در قلمرو شادی گواهی بر این ادعاست. در اسطوره‌های سومری نیز از ایزد بانویی به نام «اینانا» یاد می‌شود که حامی شهر اروک است. او پس از آنکه به یاری گیل گمیش قهرمان بر تخت سلطنت نشست، تصمیم گرفت رفاه و شادی مردم را افزایش دهد. برای تحقق این امر لازم بود به قوانین آسمانی خدای خرد دست یابد. لذا عازم جایگاه افسانه‌ای «خدای خرد» (انکی) می‌شود و از او شادمانی را طلب می‌کند. «خدای خرد او را گرامی داشت و چهارده بار با شادی اینانا جام خود را از می پر کرد و نوشید. اینانا او را سپاس گفت و نیایش کرد :

انکی (خدای خرد) به من آستان مقدس داد
به من ابزار موسیقی با پژواک داد
به من هنر آواز خوانی داد
به من شادمانی دل ها داد

از آن پس مردم سومر نیایش‌های هفتگانه‌ای را به درگاه این ایزد بانو به جا می‌آوردند که سرشار از شادی و نشاط بود. خواندن سرود شادمانی نیز یکی از این نیایش‌ها بود. در این مراسم مردم با پوشیدن لباس‌های رنگین و به جا آوردن مراسم قربانی در جشنی بزرگ شرکت می‌کردند. سرودی که تجسم یک شادی همگانی بوده و همراه با رژه از برابر پرستش گاه خدابانو خوانده می‌شده است. به نظر می‌رسیده که موسیقی در این جشن نقش مهمی به عهده داشته است. پس از عبور دوشیزگان و کاهنه‌های شمشیر به دست از برابر جایگاه، لحظه مهم و اوج مراسم فرا می‌رسید. کاهن با شمشیر خون‌آلود آیین سمبولیک قربانی را به جا می‌آورد. در این لحظه موسیقی قطع می‌شده و سکوت همه جا را فرا می‌گرفته سپس با ظاهر شدن ستاره شامگاهان در آسمان که تجسم حضور شهبانوی آسمانی در جشن بود، طبل‌ها و شیپورها را بار دیگر به نوا درمی‌آوردند و شادمانی با آواز همگانی ادامه می‌یافت (لاهیجی/ کار، 1371:92-93).» در اندیشه مردمان عصر کشاورزی گریه زنان و نقش آنها در مراسم شیون و عزاداری نیز نقشی متفاوت با تصور امروزین از گریه بوده است. آنها معتقد بودند که «اشک سبب باروری می‌شود و آن را نماد باران می‌دانستند. همانطور که آب، زمین را بارور می‌کند و تاثیری مثبت بر جای می‌گذارد، اشک نیز تاثیری سرور بخش در روحیه افراد داشته است.» داوود در کتاب مقدس می‌سراید: آنانکه با اشک کشتند با شادی درو می‌کنند. او که دانه گران‌بها با خود دارد و به پیش می‌رود و می‌گرید، بی‌گمان با شادی باز خواهد گشت و دسته‌های غله را با خود خواهد آورد (بهار، 1372: 147) .» در مصر نیز با گریه غله را می‌کاشتند و در واقع خدایان گریان همان خدایان آب هستند که ویژگی تانیث نیز داشته اند.
نگاهی به داستان‌های کهن فارسی خصوصا داستان‌های شاهنامه که ریشه در اسطوره‌های کهن دارد، این حقیقت را بازگو می‌کند که زنان در اولین رویارویی با مردان جهت برقراری ارتباط عاطفی برای آنان شادی آرزو می‌کنند و در واقع فتح بابی برای مذاکرات بعدی می‌شود.
در داستان زال و رودابه که یکی از غنایی‌ترین قسمت‌های شاهنامه است رودابه پس از دیدن زال:

دو بیجاده بگشاد و آواز داد/ که شاد آمدی ای جوانمرد شاد
درود جهان آفرین بر تو باد / بر آن کس که او چون تو فرزند زاد
پرستنده خرم دل و شاد باد/ چنانی سراپای کو کرد یاد
و زال نیز در پاسخ، دیدار او را شادی آفرین ذکر می‌کند:
چنین داد پاسخ که ای ماه چهر/ درودت ز من آفرین از سپهر
همی خواستم تا خدای جهان/ نماید به من رویت اندر نهان
کنون شاد گشتم به آواز تو/ بدین چرب گفتار با ناز تو

قبل از ادامه این بحث بهتر است به نکته‌ای اشاره شود و آن این است که در عصر حاضر پیروان مکتب روان شناسی «یونگ» که پرستش ایزد بانوان را در عهد باستان به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که «انسان امروزی به طور ناخودآگاه و به شکل‌های گوناگون نسبت به کهن الگوی مادر اولیه ابراز شوق می‌کند. آنان بیماران بسیاری را در کلینیک‌های روانی خود مورد درمان قرار داده و پس از بررسی حالات و تعبیر رویاهای آنان مایه‌ای واحد و اصیل یافته‌اند که گرایش نسبت به بازگشت به آغوش «کهن مادر بزرگ» را می توان به آن اطلاق کرد. این مکتب با زبان علمی یادآور شده که هر نوع تقدس و الوهیت منهای عنصر زنانه قادر نیست انسان را به سرچشمه زلال رضایت، خرسندی و شادمانی برساند و انسان امروز در محاصره مفاهیم و پدیده هایی که یکسره مردانه است، تبدیل به موجودی نامتعادل و خشن و نامهربان است (لاهیجی/ کار ،1371 : 92).»

دوباره به بحث قبلی بر می‌گردیم که موید این نظریه می‌باشد. فردوسی در آغاز سرودن داستان بیژن و منیژه به گفته خودش دچار نوعی سردرگمی و پریشان خاطری بوده است. او پس از توصیف شبی تیره و غمبار و نفس‎گیر برای بارگرداندن آرامش خود چاره‌ای جز پناه بردن به همسرش ندارد:

بدان تنگی اندر بجستم ز جای/ یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ/ برفت آن بت مهربانم ز باغ
مرا گفت : شمعت چه باید همی/ شب تیره خوابت بباید همی
بدو گفتم ای بت نی ام مرد خواب/ یکی شمع پیش آر چون آفتاب
بنه پیشم و بزم را ساز کن/ به چنگ آر چنگ و می آغاز کن
بیاورد شمع و بیامد به باغ/ برافروخت رخشنده شمع و چراغ
مرا گفت برخیز و دل شاد دار/ روان را ز درد و غم آزاد دار
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت/ تو گفتی که هاروت نیرنگ باخت
دلم بر همه کار پیروز کرد/ که بر من شب تیره نوروز کرد
و پناه بردن به آغوش کهن مادر اولیه:
بدان سرو بن گفتم ای ماهرو/ یکی داستان امشبم باز گو
که دل گیرد از مهر او فر و مهر/ بدو اندرون خیره ماند سپهر

با این توضیح و با توجه به نقش زنان در آفرینش شادی و جایگاه حیات‌بخش آن‌ها در امروزی و اساطیری می‌توان گفت که بازگشت به آغوش کهن مادر اولیه به عنوان یک اصل درمان گر در روان پریشی های بشر امروز موثر بوده و نمی‌توان نقش شادی آفرینی زنان در زندگی ماشینی امروز را نادیده گرفت. لذا عنصر زنانه‌ای چون آب، زمین و گیاه را می‌توان اصل و منشا شادمانی، آبادانی و آرامش دانست و زن به عنوان تجسم عینی این اسطوره‌های شادی آفرین را بخشی از فرهنگ اصیل و مشترک همه جوامع بشری دانست. بنا بر این نقش فعال زنان در بازسازی ساختار روانی جامعه با مبنا قرار دادن اصل « شادمانی» نقشی غیر قابل انکار در گشودگی‌های فرهنگی با محوریت «نیکی» خواهد داشت. بازگشت انسان‌ها به زمین بر تقدس مینوی آن تاکید می‌کند و پاسداشت مظاهر این مادر کبیر از جمله وظایفی‌ست که بر دوش انسان‌ها نهاده شده است. چرخه سلامت و حیات به عنوان مهم‌ترین عنصر در اعطای آرامش روحی انسان‌ها و شادمانی در آغوش پر مهر طبیعت را می‌توان جان‌مایه فرهنگی دانست که از خدابانوان باستان تا زنان امروز ایران پاسداری کرده‌اند.

این نوشته برای اولین بار در مجله تیرگان ۲۰۱۷ به چاپ رسیده است. 

اشتراک در خبرنامه

مشترک شوید

نوشته شده توسط

برای انتشار دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید

پربیننده‌ها

اتصال
اشتراک در خبرنامه

مشترک شوید