با حدود سی سال فعالیت هنری، سهیل پارسا بیش از چهل نمایش در کانادا و دیگر کشورها به روی صحنه برده است. در کارنامه او اجراهای متعددی از نمایشنامههای «شکسپیر»، «آنتوان چخوف»، «ساموئل بکت»، «اوژن یونسکو»، «برشت» و «ژان ژنه» در کنار نمایشنامههایی از نویسندگان ایرانی مانند «بهرام بیضایی»، «غلامحسین ساعدی»، «عباس نعلبندیان» و «محمد رحمانیان» به چشم میخورد. سهیل پارسا، کارگردان، نویسنده، دراماتورژ، معلم و طراح حرکت است. او تئاتر را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شروع کرد ولی در آخرین سال تحصیلش، همزمان با انقلاب فرهنگی در ایران از دانشگاه اخراج شد. او در ۱۹۸۴ به کانادا مهاجرت کرد و در دانشگاه یورک تورنتو تحصیل در تئاتر را ادامه داد. در ۱۹۸۹ توانست به همراه یکی از همکلاسیهایش، پیتر فاربریج، کمپانی تئاتر «مدرن تایمز» را تاسیس کند. پارسا جایزه «دورا» که مهمترین جایزه هنرهای نمایشی در تورنتو است را به خاطر کارگردانی «عروسی خون» از مشهورترین نمایشنامههای «فدریکو گارسیا لورکا» را به نام خود ثبت کرده است. او پیش از این نیز جایزه مهم «پیشتازی هنر به عنوان یک مهاجر جدید» در کشور کانادا را از آن خود کرده بود. سهیل پارسا همچنین در سال ۲۰۱۳ «مدال سلطنتی ملکه الیزابت دوم» را به خاطر خدماتاش به تئاتر کانادا دریافت کرد. کارگردان نمایش آرش میگوید در انتخاب بازیگران، جنسیت و نژاد هیچ اهمیتی ندارد؛ تا آن جا که تمامی نقشهای آرش در اجرای تیرگان ۲۰۱۷ توسط بازیگران زن به روی صحنه میرود. او باور دارد که «اسطوره در یک فرهنگ و کشور زاده میشود ولی بعد از آن حیاتاش در هر فرهنگ و ملتی میتواند ادامه یابد.» سهیل پارسا میگوید با آن که از هنرمندان بزرگ جهان تاثیر گرفته است، توانسته به سبک و زبان شخصی خودش برسد ولی در این میان بیش از همه از بهرام بیضایی و آثار او بهره برده است. آنچه در ادامه میخوانید گفت و گوی رسانه تیرگان با سهیل پارسا به بهانه اجرای نمایشنامه «آرش» است که به کارگردانی این هنرمند ارزشمند ایرانی-کانادایی برای اولین بار به زبان فارسی در جشنواره تیرگان به روی صحنه میرود:
بهرام بیضایی، «آرش» را در سال ۱۳۳۷ بعد از «اژدهاک» و پیش از «بُندار بیدَخش» در رده «سرهنویسی» نوشته است. بیضایی ترجیح داده به جای نمایشنامه آنها را «برخوانی» بنامد تا امکانهای بیشتری برای اجرای این متون مثلا به صورت نقالی هم فراهم شود. میتوان گفت برای اجرای آرش، هم محتوا و هم فرم متفاوتی از نمایشنامههای مرسوم عرصه تئاتر پیش روی شما بوده؟
تصور میکنم که «برخوانی» از نگاه بیضایی بسیار نزدیک به نقالی و یا همان نقالی باشد. آرش بیضایی از نظر شیوه اجرایی ریشه در نقالی دارد. نقالی نوعی برخوانی است: نقال از «بر» به زیبایی و توانمندی داستانی را روایت میکند؛ موقیعت ها را با کلام خود به تصویر میکشد، و شخصیتهای گوناگون قصه را ماهرانه بازی میکند. من اکثر آثار بیضایی را متفاوت از آثار مرسوم در عرصه تئاتر ایران میدانم و آرش از این قاعده مستثنا نیست. ما در آرش با فرم و شیوه اجرائی متفاوتی روبرو هستیم. فرم و شیوهای که بیضایی جوان (شاید بیست ساله) در کنکاشهایش در سنتهای نمایشی ایران به آن میرسد و تجربهاش میکند. آرش زمانی که نوشته میشود کاریست بسیار غیر متعارف؛ چه از نظر نگاه به اسطوره و چه از نظر فرم اجرایی. آرش بیضایی مجموعا مورد تائید جریان روشنفکری زمان خود واقع نمیشود. متن بیضایی برای یک «برخوان» و یا یک بازیگر نوشته شده. با این حال ایشان در مقدمه امکان اجرای آرش را برای یک، دو، چند و چندین برخوان باز گذشتهاند. آرش بیضایی را هم میتوان به شکل «برخوانی» اجرا کرد و هم میتوان با تدوینی مشخص فرم اجراییاش را از برخوانی تک نفره به فرم نمایشی چندین نفره تغییر داد. آرش کاملا مختصات و قواعد یک اثر «دراماتیک» را داراست. ما متن بیضایی را برای چهار بازیگر تدوین کردهایم. چهار قصهگویی که به صحه میآیند تا داستان آرش را بازگو کنند.

سوژه آرش با خوانشها و برداشتهای متفاوتی در عرصههای مختلف زمانی در ادبیات ایران ظهور کرده. در این میان آرش بیضایی در شرایط اجتماعی مشخص و در تقابل با سوژه «قهرمان مادرزاد» متولد شده که در واقع رویارویی با آرش سیاوش کسراییست. اساس این تفاوتها چه هست و تا چه حد با شرایط امروز همخوانی دارد؟
تا جایی که من اطلاع دارم، ما بیش از دو خوانش یا برداشت «عمده» از اسطوره آرش در تاریخ معاصرمان نداشتهایم. یکی خوانش زنده یاد سیاوش کسرایی است و دیگری خوانش بهرام بیضایی. دو برداشت با دو جهان بینی به غایت متفاوت. و جالب این که این دو برداشت در عرصههای مختلف زمانی آفریده نشدهاند؛ بلکه با تفاوت یک یا دو سال، در شرایط اجتماعی مشخص، در اوخر دهه سی به رشته تحریر درآمدهاند. ما ابتدا منظومه «آرش کمانگیر» کسرایی را داریم و بعد در فاصلهای نه چندان طولانی، «آرش» بیضایی را. آرش در هر دو اثر فرزند زمان اکنون است؛ اما با دو بینش عمیقا متفاوت. آرش کسرایی یک ناجی، یک مصلح، یک قهرمان آزادیبخش است که با ظهورش ملتی شکست خورده و نا امید را با رها کردن تیری از شر «دشمن» نجات میدهد. او «قهرمان مادرزاد» است. قهرمان و یا یک ناجی که ملتی سالها در انتظار ظهورش بوده است. آرش بیضایی همچنان که گفتید، در واقع رویارویی با آرش کسرایی است. بیضایی فلسفه یک ناجی و یا قهرمان رهاییبخش را به چالش میکشد. آرش بیضایی اثریست کاملا ضد قهرمان. در جهانبینی او قهرمان و یا ناجی جایگاهی ندارد. بیضایی راه حل مشکلات، فجایع تاریخی و اجتماعی ما را در ظهور یک ناجی نمیبیند. برای او مردمی که در انتظار قهرمانی باشند که روزی بیاید و نجاتشان دهد، هیچ گاه به رهایی و رستگاری دست نخواهند یافت. این امید که در هر بحران قهرمانی بیاید و نجاتشان دهد یک سلب مسئولیت جمعی است و مردم را کاهل میکند. اینجاست که بیضایی در این مورد خاص با «برتولت برشت»، نمایشنویس آلمانی هم نظر میشود: «بد بخت ملتی که به قهرمان احتیاج دارد.» آرش بیضایی قهرمان نیست و هرگز نمیخواهد قهرمان باشد. او شبانیست بینام و نشان که اصلا تیر انداختن نمیداند. شاه توران برای تحقیر بیشتر ایرانیان با یک بازی یا نقشهای حساب شده آرش را انتخاب میکند که برای گزینش مرز بین ایران و توران تیری بیفکند. مردی که کمترین تیرانداز است. سرداران ایرانی عاجز از درک بازی شاه توران، آرش را به تبانی با دشمن متهم میکنند و او را میزنند. آرش ناخواسته و بیپناه به بازی بیرحم و کثیف سیاست کشیده میشود. آرش پس از بارها اجتناب از انداختن تیر، نهایتا تقدیر را میپذیرد و در اوج بیزاری به انداختن آن تن میدهد. مسائل مطرح شده در آرش بیضایی پس از گذشت پنج دهه هنوز امروزی و مال اکنون است. آرش نمایشیست عمیقا ضد جنگ و خشونت. بیضایی در این کار نگاه و تعاریف معمول یا شعارگونه از واژههایی چون هویت ملی، عشق به میهن، آزادی، بندگی، اسارت و خیانت را به چالش میکشد. تصور میکنم اجرای این آرش برای تماشاچیان فارسی زبانی که فقط با خوانش کسرایی آشنایی دارند چالشانگیز باشد.
شما در سالهای گذشته نیز با هنرمندان سرشناسی از تئاتر کانادا و کشورهای دیگر برای اجرای آرش همکاری داشتهاید. نمایش امسال تفاوتی با اجراهای پیشین خواهد داشت یا همان چارچوب اجرا و بازیگران را حفظ خواهد کرد؟
نمایشنامه آرش به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی و صربستانی ترجمه شده و در کشورهای کوبا، کلمبیا، بوسنی و کانادا با بازیگران بومی این کشورها به کارگردانی من اجرا شده است. آرش در طول تمامی این سالها با بازیگران متفاوت در کشورهای مختلف مدام در حال تغیر و تحول بوده. مدام از نظر سبک اجرایی شفافتر، تمیزتر و ساده تر شده. با این همه یک سری چارچوبها و قواعد کلی از نظر سبک اجرایی در تمامی این اجراها حفظ شده است. نمایش امسال قطعا با اجراهای گذشته متفاوت خواهد بود. مهمترین تفاوت این تولید با تولیدات گذشته این است که تمامی بازیگرانش زن هستند. چهار بازیگر زن به صحنه میآیند تا داستان آرش را نقل کنند. در این سبک نمایشی که ریشه در نقالی دارد جنسیت نقال یا روایتگر حائز اهمیت نیست. این سبک «روایی» به بازیگر اجازه میدهد که شخصیتهای مختلف چه زن و چه مرد را به صورت متقاعدکنندهای بازی کند. همانطور که یک نقال زن میتواند رستم یا سهراب را بازی کند. سنت قصهگویی زنان ریشه عمیقی در فرهنگ ما دارد. مهمترین و برجستهترین قصهگو در فرهنگ ما زن بوده است؛ «شهرزاد.» بازیگران زن دراجرای آرش ادای مردان را در نمیآورند. آنها به دنبال یافتن روح شخصیتها و ابعاد انسانی آنها هستند.

بیشتر کارهای شما به زبان انگلیسی بوده اما اجرای امسال شما در تیرگان به فارسی خواهد بود. چه ضرورتی در برقراری ارتباط با مخاطب فارسی احساس کردهاید؟
تمام کارها و اجراهای حرفهای من در طول سی و سه سال گذشته در کانادا به زبان انگلیسی بوده. چندین پروژه به زبان فارسی داشتهام که به صورت کارگاهی بوده و اهداف آموزشی داشته است. این در حقیقت اولین اجرای کامل و جدی من به زبان فارسی است. فارسی، زبان مادری من است و بخشی بسیار مهم و زیبا از هویت فردی و فرهنگی من. در طول تمامی این سالها همیشه آرزو داشتم که به زبان فارسی هم بتوانم کار کنم. ارتباط با مخاطب فارسی زبان همیشه برای من یک ضرورت بوده است. ولی متاسفانه عدم شرایط و روابط حرفهای برای یک تولید تئاتری در جامعه مهاجر ایرانی مانع از این اتفاق شده است. امسال خوشبختانه با همکاری و حمایت تیرگان، من و کمپانی «مدرن تایمز» موفق شدیم که با ایجاد شرایطی نسبتا حرفهای اولین نمایش به زبان فارسی را تولید کنیم. از این بابت خوشحالم و از تیرگان سپاسگزارم.
استاد بیضایی در جشنواره تیرگان ۲۰۱۷ حضور خواهند داشت و برای اولین بار مخاطب اجرای این نمایش به زبان فارسی هستند. آیا در اجرای این نمایش از همراهی ایشان هم بهره گرفتهاید؟
حضور آقای بیضایی در اجرای آرش برای من افتخاریست بس بزرگ. تصور میکنم این اولین کاریست که ایشان از من میبینند. در نتیجه بسیار مضطرب هستم. متاسفانه شرایطی ایجاد نشد که در اجرای این نمایش از نظرات و همراهی ایشان بهره بگیرم. امیدوارم که ایشان پس از دیدن نمایش از من مایوس نشوند.
با سپاس از شما
این نوشته برای اولین بار در مجله تیرگان ۲۰۱۷ به چاپ رسیده است.
مشترک شوید